-
خطوط زندگی
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 06:47
روزی به من گفتی زندگی ما دو خط موازیه٫ اما من بهت میگم که عمق فاجعه بیشتر از اینه. ما مسافت زیادی رو به سوی هم دویدیم٫ و بدون اینکه بهم نگاهی بکنیم دور شدیم. آخه ما دو خط متنافر بودیم !
-
تجهیز...
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 03:18
ساعت ۹ شبه..و من دارم فکر می کنم تو این دنیای جنگلی..برای؛ زنده؛ گی کردن باید جنگید وبرای جنگیدن نباید تجهیز شد... باید خلع سلاح کرد! پس روحم رو میندارم تو صندوقچه قدیمی..ته ته کمد........ وجدانم رو اویزون می کنم به جارختی....... قلبم؟ اون که خیلی وقته تو سطل زباله است! اماده ام..........راحت..... هم رنگ جماعت... ساعت...
-
در سوگ پدرم
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 01:49
کاش می شد امروز زندگی را فهمید کاش می شد دیروز با خدا هم جنگید کاش می شد فردا بچه شد ساده گریست کاش می شد غم را توی چشمان سیاهت خط زد کاش می شد با دعا به بلندا پر زد کاش می شد فهمید کاش می شد خندید کاش می شد پر سید کاش می شد پدرم گونه خیس مرا می بوسید.... راوی
-
تفاهم...
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 00:25
تو از احساس خالی٫ و من از نفرت سرشارم. این تنها نقطه تفاهم ماست!
-
چشم دل
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 14:33
عشق حاصل عیب انکساری چشم دل است عینکم را به ارزانی نگاهی می فروشم از دژاوو
-
طول عمرمخلوقات
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:27
تنها چند روز از آفرینش دنیا می گذشت و خداوند برای هر کدام از بندگانش طول عمر تعیین می کرد. الاغ آمد و پرسید :من چه قدر باید عمر بکنم؟ خداوند جواب داد: ۳۰ سال، آیا این برای تو کافی است ؟ الاغ نالید: آخ،این مدت بسیار زیادی است، زندگی من سخت است، کمر من از بارهایی که صبح تا شب می کشم و ضربه هایی که به عنوان دستمزد کارم...
-
جنون
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 01:54
عشق من از اشنایی با دوستی چون تو به خود می بالم.. و حس می کنم پس از سالها رنج نیمه مکمل خود را یافته ام.. من سادیسم دارم و تو مازوخیسم !! دیوانه وار دوستت دارم امضا :بیمار اتاق بغلی تخت 3... سارا
-
برای پدر
شنبه 6 مردادماه سال 1386 09:50
عمق چشمان تو اقیانوس بیکرانی است که شنا کردن در ان را تو به من اموختی چقدردلنشین است تکیه کردن بر قامتت وبوسه زدن بر موهای سپیدت ای نهایت عشق من.............
-
Dady
شنبه 6 مردادماه سال 1386 03:15
ـ ــ بابا ! تو برای یک ساعت کار چقدر مزد می گیری؟ * چرا این سوال رو می پرسی؟ به تو چه ارتباطی داره؟ ـــ فقط می خوام بدونم! * ساعتی ۲۰ دلار. خوب؟! ـــ بابا میشه ۱۰ دلار یه من قرض بدی؟ * پس بگو چرا این سوال رو پرسیدی! من صبح تا شب جون میکنم تا تو پول ها رو خرج اسباب بازی های بی مصرف کنی؟! نخیر! از پول خبری نیست! برو تو...
-
چشم هایت.....
شنبه 6 مردادماه سال 1386 00:02
دیگر چه فرقی می کند٬ که مثلا من٬ دامن گل گلی پوشیده باشم یا صندل سفید موهایم را گوگوشی کوتاه کرده باشم یا دم اسبی بسته باشم.... وقتی ٬ وقتی ٬ طعم خنده های لب هایت گس می شود و من شبیه انتظار می شوم..... فرقی نمی کند ٬ اما خنده ی چشمانت را لااقل از من دریغ نکن.... دوستت دارم های من توی چشمهای توست........ گنجشک کوچک او
-
Black Poems
جمعه 5 مردادماه سال 1386 02:16
افکارم عاشقانه نیست اعمالم عابدانه نیست اشعارم شاعرانه نیست سرود هایم گوش نواز نیست بر لبم نوای راز و نیاز نیست در سرم غوغای پرواز نیست در این بساط نا چیز هدیه ای برایت ندارم٫ جز آه سینه سوز و دل سوخته...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 14:51
یکی بود یکی نبود ِ من آویختن به بوسه های ت است . رسیده و نرسیده از راه . قصه ی ما به سر رسید م ، مستی خوابی که مزه اش شوری تن تو بوده است . Roseola
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 11:14
هیچ وقت هیچ چیز همونطور که ما فکر می کنیم پیش نمی ره . ** بهش فکر کردم...
-
مشت
چهارشنبه 3 مردادماه سال 1386 00:00
بسته اش به اندازه قلبم است و وقتی باز شود افشا می کند راز طپیدنش را مشت من نه نشانه خروار نیست... از دژاوو
-
جنگ
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 14:55
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است... گل داوودی
-
اشک وماه
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 00:44
تاریکی شب بهانه خوبی است برای ندیدن اشک های تو وای...اگر مهتاب باشد چگونه در چشمان تو بنگرم.. وقتی که ماه هم در حوض خانه در سوگ ماهی قرمز می گرید .....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 00:26
من و تو با همیم همیشه...هر کدوم رو به جهت مخالف داریم ولی به یه سمت میریم.. اخه گاهی من عقب عقب می رم و گاهی تو... ما دوستیم ولی دشمنیم..2 راه جداگانه داریم ولی به هم وصلیم...کاری اش هم نمی شه کرد.. زندگی ما بهم گره خورده..حتی خودمون در هم یکی شدیم.. اخه می دونی..من و تو " گربه سگ " ایم!! سارا
-
شب انترن کشیک!
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 21:29
قبل نوشت: می دونم که وزن و قافیه ی درست و درمونی نداره٬ اما خب٬ این توی یه شب کشیک اطفال از مغزم تراوش نمود!! پشه و بچه با هم هم قافیه نیستند حتی به زور تشدید!! همه چیو خوب می دونم اما دلم بدجوری هوس روزای انترنی کرده.. هوس کشیک و مرنینگ و ژورنال کلاب و دعوا و جر و بحث و کلک های هم کشیکی ها سر چیدن کشیک..... روز آغاز...
-
تقدیم به زنان در بندهای نهانی
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 16:48
زن از درون قفس هر روز برای پرنده -ی ِ آزاد دانه می ریخت ، یک روز دوشنبه که دلش عجیب گرفته بود ، سر صحبت را با پرنده گشود و گفت : پرنده ، سلام ، پرنده جواب داد : سلام مهربان ، زن ملتمسانه گفت : پرنده می توانی کمکم می کنی ؟دلم می خواهد افسانه شوم ، پرنده پاسخ داد : البته ، بگو چه کنم ؟ زن گفت :می شود خواهش کنم حین...
-
برد و باخت
یکشنبه 31 تیرماه سال 1386 13:06
تو بردی...همیشه می خواستی برنده باشی..و من دلت را شاد کردم.... تو بردی...من باختم.......... تو تنها شدی و من تنها تر از پیش...................... امی دانی؟ جدال دایمی من و تو برنده ندارد.......چون هر دو "بی " هم شدیم....قماری بود که ۲ بازنده داشت سارا
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 تیرماه سال 1386 02:40
می خوام بی خیال یکی بشم .. نه چون عاشقشم و نمی تونم فراموشش کنم.. چون می ترسم نکنه عاشقش بشم و نتونم فراموشش کنم!! یا نکنه عاشقم بشه و ن تونه فراموشم کنه؟! یا نکنه عاشقم ن شه و فراموشم کنه؟! دست پیش رو می گیرم..حال پس افتادن ندارم! سارا
-
ما همه برابریم
شنبه 30 تیرماه سال 1386 00:24
زن ،عشق می کارد و کینه درو می کند.. دیه اش نصف دیه توست. و مجازات زنایش با تو برابر. می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی. برای ازدواجش – در هر سنی – اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی – به لطف قانونگزار می توانی ازدواج کنی. در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو .... او کتک می خورد و...
-
خط خطی
جمعه 29 تیرماه سال 1386 16:40
راستش من هنوز نسخه ای قابل قبول برای زندگیم ننوشتم که بخوام تصحیحش کنم! بخاطر تمام خط خطی هایی که ناشیانه بر لوح سپید زندگیم نگاشتم از آفریننده م عذر می خوام!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 تیرماه سال 1386 14:19
این نسخه توضیحی ندارد . مرا با خط خوردگی هایم بخواه . roseola
-
HR
جمعه 29 تیرماه سال 1386 00:38
در ضرباهنگ تیک تاک ساعتم ضربان قلبم هم باید از ثانیه های ساعتم پیشی بگیرند: تا درمسابقه زندگی بازنده نباشند...........
-
Lonely
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 22:31
امشب تک و تنها در خاکی دورافتاده شب زنده داری می کنم. تنهائی زیاد هم بد نیست. تنهائی فرصتی استثنائی ست برای اندیشیدن به گذشته و تامل در لحظات جاری جهت ساختن آینده ای با شکوه! تنها در تنهائی می توان به اوج تعالی انسانیت رسید. وقتی که هیچ جنبنده ای در کنارمان نباشد ناگهان پرده ها فرو افتاده و چهره ماندگار یار ازلی...
-
آدمک
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 11:04
مثل آدمکی٬ آدمکی چوبی که بر می خیزد٬ می خورد٬ می خوابد و می رود... راس ساعت ۵/۱ نیمه شب ــ بعد از برنامه ی ۹۰ ــ گوشی را بر می دارد٬ شماره ای تکراری را می گیرد و حرفهای صد من یک غاز ــ به کسی که سه ماه است ندیده اش ــ ــ دوستم داری؟؟ ــ دیوونتم... و فردا صبح٬ با اولین بوق جگرخراش ساعت از جا می پرد...شلوار لی چرکمردش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 03:03
من تو را می خوانم.. اما نه به کلام ..به زبانی دیگر.. با نگاهی مهر بان..و با سکوتی در برابر فریادهایت.. با خنده ای و با قطره اشکی....تو نمی فهمی..نه؟ بابا خره...بگیر!! مگه ترکی حرف می زنم؟؟!! سارا
-
جوجه
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 18:29
مدتی است جوجه کوچولوی حیاطمان بدنبال مادرش دانه ورنمی چیند: ظاهرا چشمش بدنبال تکه نان های fast food همسایه است.........
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 تیرماه سال 1386 21:26
می گی: میرم و پشت سرم رو هم نگاه نمی کنم خب حق داری..اخه من همیشه جلوتر از تو راه می رم سارا