نه ماه و نه روز گذشته
و من هنوز باردار غم عشق توام
درد امدن شیرینت کی رهایم میکند
نکند ....
هذیان باروری عشقت دارم
جواانترین که بودم سودا داشتم وشیدا میخواستم ؛جوانتر که شدم شیدا داشتم وبازهم سودا زده دیگری بودم ؛جوان که شدم شیدا رفته بود وسودا ازسرم پریده بودوصفرا زده بودم ومرام مستی چشمهایت را نمیفهمیدم