بعضي وقتا يعني بيشتر وقتا دختر منو به مرحله عصبانيتي مي رسونه كه دلم مي خواد فقط بگيرم و يه فصل بزنمش حساااابي كه دلم خنك بشه ولي خب خودمو كنترل مي كنم ،در كل دختر خوبيه ها ولي مثلا حرف گوش نمي كنه ،خيلي چيزا براش بي اهميته ،همه چيزو متوجه ميشه ولي براش مهم نيست ،مي خواد نهار يا شام بخوره گاهي تا دو ساعت طول مي كشه موقع حرف زدن تن صداشو بالا مي بره و تا بهش جواب منفي مي ديم سريييييع مي زنه زير گريه و جيغ ( اين رو نرو nerve ترين كارشه ) خيلي كارهاشو خودش انجام نمي ده شب دير مي خوابه گاهي خيلي كم زبون دراز ميشه !
خب مي دونين اگر من خودم يك آپشن ازينا رو داشتم جام تو انباري بود مامان و بابام چپ نگام مي كردن تا چندين ساعت جيكم در نميامد
نمي گم اون خوب بود ها ولي الان دوست دارم بچه ام كمي مطيع تر باشه ، مثلا بچه هاي ديگه رو تو پارك ها مي بينم تا مامانشون مي گه بريم سريع جمع مي كنن خداحافظ ما رفتيم اين مي گه نهههههه ما بايد بمونيم بازم من بازي كنم
يا مثلا پارسال مي فرستادمش كلاس ر قص ،يه روز بعد از تموم شدن كلاس رفتم دنبالش ،هنوز از در كلاس بيرون نيامده وارد حياط نشده بوديم شروع كرد بريم اونجا كه هفته قبل رفتيم حالا من يادم نميومد بالاخره گفت مغازه بريم مغازه بريمممممم مغازه ،،،،مي گم مغازه چيه ؟ همونجايي كه هفته قبل رفتيم تو كتاب خريدي منم پاك كن خريدم ، بابا ول كن الان نميشه شب مهمون دارم نهههههه نههههه بعد هي گفت و گفت و همونجا شروع كرد به گريه كردن جلوي كلاس هم شلوووووغ ( فكر كنم هفته بعد اجرا داشتن و اون روز تمرينهاي گروهي بود ) خالا همه بچه هاي ديگه چطور بودن خيلي ريلكس دست مامان و باباشونو گرفته بودن كه برن خونه ! ايشون اون وسط شلوغي و ازدحام هي گريه گريه ، اخرش هم من هول شدم هم خودش جلوي پاشو نديد تاپ افتاد تو جوب اب كه جلوي پامون بود و تقريبا عميق بود پاش خورد به لبه جوب ،حالا دوبااااااره جيييييغ داد فرياد
ازاون ور هم باباش تو ماشين منتظر ما بود ديد اين افتاد و گريه مي كنه بدو بدو اومد و حالا اونو اروم كن
خلاصه اوضاعي ما كه نرفتيم به اونجايي كه خانوم مي گفت و كلا قضيه مغازه تحت الشعاع ضربه به پاي قرار گرفت ولي خب من خيلي خرص خوردم و عصبي شدم
از اون به بعد درسته اين رفتارش خيلي كمتر شده و كلا بهتر شده ولي هنوز هست يه جورايي ، در واقع اون بچه آزوم و مطيعي كه من دوست دارم باشه نيست
حالا ديشب چند شمه كار بد كرد ( الان يادم نيست 😀😀😀)احتمالا اوقدر بد نبوده 😒😒😐 و چون دندونش افتاده بود ،شب دندونش رو با يه نامه گذاشت زير بالشش تا فرشته دندون بياد و جايزه بهش بده ، من گفتم اگر دختر خوبي باشي فرشته مياد گفت نههههه فرشته هميشه مياد دندونا رو مي بره جاش جايزه ميذاره !!!😳😳😳
حالا البته صبح بيدار شد و رفت مدرسه و يادش به فرشته دندون نبود ولي عصر برگرده مي دونم يادش مياد
نمي دونم چكار كنم چيزي براش بذارم يا بگم فرشته گفته بايد رفتارات رو اصلاح كني ؟؟؟؟؟؟؟؟
پي نوشت ؛: چند وقتي براي جواب ازمايشه استرس داشتم وحشتناك در حد مرگ جواب اومد دي س پ لازيا 😞😞تا حدي دو سه روز خيالم راحت شد ولي بعد خودش دوباره استرس گرفت چرا برام ihc خواستن و واقعا چرا؟ به يك پاتو لو ژيست نشون دادم گفت جوابش دو پهلو هست و مارژين زخم هم درگيره به نظرش بايد نمونه ديگري مي گرفتيم اين منو داره ديووونه مي كنه از استرس و ناراحتي واقعا ديگه توان اينهمه استرس رو ندارم مگه ادم چقدر جون داره ؟