یکی بود یکی نبود ِ من آویختن به بوسه های ت است . رسیده و نرسیده از راه .
قصه ی ما به سر رسید م ، مستی خوابی که مزه اش شوری تن تو بوده است .
Roseola
خیلی خیلی خیلی قشنگ نوشتی
عالی بود اما
دوست من...تبریک می گم..خیلی زیبا بود..امیدوارم بیشتر این جا بنویسی....
به نام خداسلام..خوبید؟من چیزی از این نفهمیدم....من آویختن به بوسه های ت استیعنی چیییی؟کمی گنگ بودیا حق!
قصه ها هیچوقت به سر نمی رسن . مگه ندیدی که آخره قصه میگن : اونوخ همه با خوبی و خوشی زندگی می کنند ..... !!
خیلی خیلی خیلی قشنگ نوشتی
عالی بود اما
دوست من...تبریک می گم..خیلی زیبا بود..امیدوارم بیشتر این جا بنویسی....
به نام خدا
سلام..خوبید؟
من چیزی از این نفهمیدم....
من آویختن به بوسه های ت است
یعنی چیییی؟
کمی گنگ بود
یا حق!
قصه ها هیچوقت به سر نمی رسن . مگه ندیدی که آخره قصه میگن : اونوخ همه با خوبی و خوشی زندگی می کنند ..... !!