کاش می شد امروز زندگی را فهمید
کاش می شد دیروز با خدا هم جنگید
کاش می شد فردا بچه شد ساده گریست
کاش می شد غم را توی چشمان سیاهت خط زد
کاش می شد با دعا به بلندا پر زد
کاش می شد فهمید
کاش می شد خندید
کاش می شد پر سید
کاش می شد پدرم گونه خیس مرا می بوسید....
نمی دونم چی بگم خیلی پر احساسه.
میشه!
همگی میشه!
اگه بخوای...
نی تونی چشماتو ببندی و یه لحظه از این قفس رها بشی...
آره...میشه...
می شه دوست من...اون می بوستت..بوسه اسمانی( جدی می گم چون اعتقاد دارم) سعی کنم روحت رو بفرستی تا ببینه و حسش کنه..
خیلی زیبا بود.کاش خیلی ها این رو بخونن و قدر بدونن....همونایی که سر پدرشون فریاد می کشن و هرچی دهنشونه می گن..یکی مثل داداش من.
.......
شریک همه حسهاتونیم
حتی اندوهتون.شاید کمی سبک بشه
امیدوارم
خیلی متاسفم .دوست عزیزم. امیدوارم که دیگه غم نبینی.از دست دادن عزیزان خیلی سخته.یکی از کابوسهای همیشگی کودکی و جوانی و حالای منه. افسوس که گریزی نداره....صبور باش . سربه زیر وسخت..............
هوم ! .....
تسلیت میگم... ممنون ار اینکه یه تلنگر به ما زدی که قدر داشته هامون رو بدونیم!
شاید..........سخت است دوست من میدانم.