شدیم یک ساله
چون بلد نبودم کیک بپزم مواد لازم رو گذاشتم تا با سلیقه خودتون بپزید
یه سال پیش، درست ۲۴ اسفند، این وبلاگ رو زدم و چند ماه بعد با چند نفر از همکاران گروه پزشکی شروع کردیم به یه کار گروهی، از دانشجوی پزشکی گرفته تا پزشک و دندانپزشک و رزیدنت و پزشک متخصص. خوشحالم که وبلاگ به روالی که انتظارش رو داشتم رسید. نویسندههامون، بعضیاشون یه نوشته گذاشتن و بعدش دیگه خبری ازشون نشد، بعضیها هم دلایلی داشتن که بعد از یه مدت همکاری، دیگه ادامه ندن، اما اکثرا هنوز باهم هستیم و از همهشون،چه اونایی که رفتن و چه اونایی که موندن ممنونم.
گفتمش دل می خری؟! پرسید چند؟!
گفتمش دل مال تو. تنها بخند
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز امدم او رفته بود
دل ز دستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود...
در سودای دیدارت
قاضی جدال دل و عقل می شوم
خط و نشان بی رحمانه عقل بر وسوسه رشوه های مستانه دل چیره می شود
و حرمان تنها حکم منطقی دادگاه صالحه!
کاش دل تقاضای حکم تجدید نظر کند....
و من قاضی نیازمند رشوه های خیال انگیز دل....