ساعت ۹ شبه..و من دارم فکر می کنم
تو این دنیای جنگلی..برای؛ زنده؛ گی کردن باید جنگید
وبرای جنگیدن نباید تجهیز شد...
باید خلع سلاح کرد!
پس روحم رو میندارم تو صندوقچه قدیمی..ته ته کمد........
وجدانم رو اویزون می کنم به جارختی.......
قلبم؟ اون که خیلی وقته تو سطل زباله است!
اماده ام..........راحت..... هم رنگ جماعت...
ساعت ۹ شده...کیسه زباله رو باید بزارم دم در!
می گم خیلی لز امار بالای وبلاگ خوشحال نشین...۳۰-۴۰ تاش که منم!! دو نقطه دی
سلام :
من بروزم خوشحال میشم سر بزنید
نظر فراموش نشه
سلام...یکی بهم بگه اینجا چه خبره؟ وبلاگ گروهی زدین دکترا؟
چرا تعداد کامنت ها به نسبت تعداد بازدید ها خیلی کمه؟
بچه ها خوب یه چیزی بگین میاین این جا!!!
ادم دلش می گیره
فکر کنم منم همینکارارو باید کنم...!