جاریاست خیل ِخستهی مردان یخزده
در امتداد سرد خیابان یخزده
درحسرت تلاقی دستان گرم کیست؟
- دستان سرد و خالی مردان یخزده-
شولایی از سکوت به تن کردهاست رود
درسوگ موجهای هراسان یخزده
پژمردهشد خیال شکفتن که فصل فصل
رفت و هنوز هست زمستان یخزده
دریا هنوز عرصهی جولان دزدهاست
امیدِ موج نیست ز طوفان یخزده
لرزید زیر ضربهی شلاق بادها
گیسوی بیدهای پریشانِ یخزده
خالیاست از ترنم مرغان بی امید
باغ ِتبر به دوش و درختان یخزده....
ناصرهمتی،اصفهان
زمستان۱۳۷۴
ابلیس
شیخ صنعان
بلعم باعورا
فضیل عیاض
ابراهیم ادهم
ناصر خسرو...
خدایا! دیو درونم چه میگوید؟
با مقربانت چگونه تا کردی و با منحرفان و عیاران چطور؟
بیت:
«چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است»
من رند میشوم که ببینم چه میشود !!! ؟
شرمندهام!اما
عاقبت به خیری و عمری عیش با من سازگارتر است!!! فقط...
۲۳+۴ سال دیگر وقت میخواهم
۱)به خاطر رعایت نکردن قواعد وبلاگ واقعاًشرمندهام(من الآن گوشهی اتاق روی یک پا و رو به دیوار ایستادهام و دستهام هم بالاست.)
پنداری که از گزاف بود این کلمه که:یحبهم ویحبونه؟ موسا-علیهالسلام-وقتی خوشگشته بود در خود پیچید،گفت: الهی لی ما لیس لک.درکلبه گدایی ما چیزی است که در خزانه جبرت تو نیست، همه ملائکه چون این سخن بشنیدند،پرهای قدس را از خون دیده خون آلود کردند،خطاب آمد که ای موسا میچه گویی؟-و او خود دانا!-
موسا گفت:خداوندا راست میگویم[که]تو چون منی داری و از روی آدمیت در عالم چون من بسیارند،باز(حال آنکه)من چون تویی دارم و تورا شریک نیست و شبیه نیست.
روح الارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح
احمد منصور سمعانی
۴۸۷تا۵۳۴ه.ق
*از دوستان و همکاران پوزش میخواهم اگر این پُست، کمی« خارج» می زند.چارهای نبود.در و دیوارکتابخانهها و «گل گیر» کامیونها را با جملاتی از این دست آراسته اند.خوشحالی که به جای «زندگی چیست؟ خون دل خوردن» چیز متفاوتی میخوانی اما غافل که فردا روزی همین شطحیات و تعابیر را به نام جبران خلیل یا پائولو کوئلیو به خوردت میدهند و عدهای هم با افتخار ، به جا و بی جا نقل میکنند.
اگر ادعا کنم که مآخذ «درجستجوی زمان از دست رفته» یا «خانواده تیبو» و... را در کتابخانهها و موزهها ودر نسخ خطی خاک خورده ،وانهادهایم و منتظریم که جویسها و کوئیلوها بنویسند و سحابیها و دیگران ها!ترجمه کنند ،به چه چیز متهمم میکنید؟