شاید...من همان ماهم
آرام
در پی خورشید تو
سقوط من ...عروج تو
عروج من.....سقوط تو
ماه می آید گاه دلتنگ به روز
خورشید مغرورتو را نیست راهی به شب
ماه!!
تمام این شبها...چرا نگفته بودی عاشقی و چنین تنها؟؟؟
اولین فاتح ات نبوده ام؛
اخرینش نیزنخواهم بود..
به جای قله های رفیع٬
سخت صخره ای کوچک؛
به جای کوهنوردی پرغرور٬
رهگذری تنها
...
انتقام دلتنگی هایم
طعم تلخی داشت
وتو هزار بار مرا بالا اوردی
و نفهمیدی که من هر شب زهر نبودنت چشیدم
وهی خمارتر شدم