انتظار چشمان زیبای به اشک نشسته ات را کدامین ناجی پاسخ خواهد داد؟
گونه های خشکیده از سرمای گلگونت را داغی کدامین لبها بوسه باران خواهد کرد؟
غنچه سرخ لبان کوچکت برای نامیدن کدامین یاریگر از هم گشوده است؟
و کدامین شانه نوازشگر گیسوان سیاه آشفته ات خواهد بود؟
کاش مرا یارای آن بود تا نگاه نگرانت را آرامشی ژرف بخشم
و فردایی آفتابی هدیه ات کنم
افسوس از دل پر خواهش و دستان همه خالیم...
نوشته راوی
عکس از کورش جاویدی پارسیجانی از سایت عکاسان ایرانی
نگاهش نگرانه، ولی دلش فکر می کنم آرومتر از ما باشه
چه زیبا! موفق باشی خانم راوی
موافقم ( با دژاوو)
منم با دژاوو موافقم.
راوی عزیز مثل همیشه خوشگل نوشتی.
من همیشه کنجکاو بودم بدونم آرزوی این دخترکها چی می تونه باشه !!
خیلی این جمله رو شنیدم ولی گاهی احساس میشه از کمترین فاصله که چشمها دریچه ی برقراری آدمان با همدیگه و این چشما چقدر صافن:)
کاش میشد و کاش می توانستیم. ممرسی از تلنگرت به وجدانهای خفته مون!