باز هم من از تو.............. شکوه کردم با تو ......
دیگران را نتوانم گفتن..
گله هایم با توست..می دانم..
گله از تورا به که گویم جان؟
با خدا هم.........................نه !! نه!!!!
اگر او هم داند..انچه با من کردی......
گردنت می شکند!!
نه نه........من که راضی به عذابت نیستم..!
نه هرگز جانم....
یار بد کردارم.......
نسخه ی بیمارانم ٬ اگر خط خوردگی داشته باشد٬ با جسارت پشتش می نویسم:
« خط خوردگی صحیح است.»
ــ از بزرگترها یاد گرفته امش ــ
اما٬ در جنگ و گریز پی در پی زندگی ام٬ کسی یادم نداده که مشق زندگیم را تصحیح کنم....روزهای زندگی مشقی ام همیشه و همیشه پر از خط خوردگی اند....پر از خط خوردگی هایی که ناصحیح مانده اند...برای همیشه...
و من...
همچنان...
و همچنان و همچنان....
دلم می خواهد که از نو بنویسم.....مشق زندگیم را.....