هر وقت نگاهت می کردم قرمزی شرم معصومانه ای را در گونه هایت می دیدم و سرت را که ارام پائین می انداختی و بعد من که سرمست این فتح لبخند می زدم و اما....
حال می دانم تو گرفتار باد سرخ بودی!!و من گرفتار بادی که دریای ارام رویاهم را به امید رسیدن به ساحلی نه چندان دوردست مواج می ساخت......
چه جوری میشه اینجا نوشت؟
اگه دریاست، پس باید مواج باشه
بابت نوشته ۱/۶/۸۶ از شما عذر می خوام. علی رغم اینکه ۳ روز فاصله رو رعایت نکرده بود، چون جنبه صنفی داشت و روزش هم مهم بود به ناچار از صفحه خارجش نکردم.
روزتون مبارک
و خسته نباشید:)
به نمایندگی خوانندگان غیر پزشک وبلاگ!
سلام دوستان.
من به همه پزشکان عزیز که نویسنده یا خواننده این وبلاگ هستند روزشون رو تبریک می گم.امیدوارم همیشه در عرصه طبابت موفق باشید.و پول خوبی هم گیرتون بیاد که حقتونه!! ( شرمنده من ادم متریالیستیکی هستم شدید!)