پردیس
بدون روی مهتابی ات
که هر لحظه دیوانه ترم میکند
جهنم است
ای شاهد...
ای ظالم...
ای مستحق آتش!
پا به پای تو تا قعر دوزخ خواهم آمد...
مغرور بی همتای من
چه دیر!
زمان گذشته است...
ببین که قطره های این غبار
به تار و پود خاطراتمان رسیده است
ببین که زجر این غبار
خطور خاطراتمان زدوده است
فقط همین
زمان گذشته است...
مغرور بی همتای من!