سلام علیکم خسته نباشید تبریک می گم بهتون از بابت وبلاگ زیبا ومفید وسودمندتون امیدوارم روز به روز بهترتر وپربارتر بشه من هم به تازگی یک سایتی رو راه اندازی کرده ام خوشحال خواهم شد که سری به وب سایت بنده بزنید ونظر ارزشمند خودتون رو درباره ی مطالب ومحتوای مطالب ارسال شده به من بگید اگر هم خواستید تبادل لینک داشته باشیم اعلام فرمایید تا اینکار صورت بگیرد خیلی ممنونم منتظرتانم[گل][بدرود]
ما هم ازینکه مطالبمونو خوندین ممنونیم!
دژاوو
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1386 ساعت 01:02 ب.ظ
سلام خیلی ممنونم ازت گل داوودی که آدرس اینجا رو بهم دادی .راستش من خجالت می کشم در وبلاگ دوستان لینک شده برم و بگم که من هم همکار کوچولوی شما هستم آخه وبلاگ من کجا و وبلاگ شماها کجا ؟؟راستی عضویت در این وبلاگ به چه صورتیه ؟؟ در مورد این پستت هم باید بگم که در مورد من یکی هیزم دیگه ای واسه خدا نمو نده .
راستش حسودیم شد با همه تلخی که در ظاهر شعر موج میزنه، شاعر از دو چیز خیلی مطمئنه: -مستحق عذاب بودن -کافی نبودن هیزم گناهانش برای عذاب شدن اما چرا حسودی؟ دوزخ من به اندازه کافی هیزم داره ونیازی به تیرو تخته های حی لایموت نیست...
فکر نکنم قصد اینو دشتی که حال خدا رو بگیری ولی من اینجوری تعبیر میکنم و بسیار هم خوشم اومد. بیخود به انتظار گلستان ننشینید که از این خدای قهار و جبار جزآتش و خشم هیچ بر نخواهد خواست. >:)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام علیکم
خسته نباشید
تبریک می گم بهتون از بابت وبلاگ زیبا ومفید وسودمندتون
امیدوارم روز به روز بهترتر وپربارتر بشه
من هم به تازگی یک سایتی رو راه اندازی کرده ام خوشحال خواهم شد که سری به وب سایت بنده بزنید ونظر ارزشمند خودتون رو درباره ی مطالب ومحتوای مطالب ارسال شده به من بگید
اگر هم خواستید تبادل لینک داشته باشیم اعلام فرمایید تا اینکار صورت بگیرد خیلی ممنونم
منتظرتانم[گل][بدرود]
ما هم ازینکه مطالبمونو خوندین ممنونیم!
فکر کنم اصلا منظورت رو نفهمیدم!
سلام
خیلی ممنونم ازت گل داوودی که آدرس اینجا رو بهم دادی .راستش من خجالت می کشم در وبلاگ دوستان لینک شده برم و بگم که من هم همکار کوچولوی شما هستم آخه وبلاگ من کجا و وبلاگ شماها کجا ؟؟راستی عضویت در این وبلاگ به چه صورتیه ؟؟
در مورد این پستت هم باید بگم که در مورد من یکی هیزم دیگه ای واسه خدا نمو نده .
سلام!
از مدیر وبلاگ (دژاوو) درخواست کن عضوت کنه
گاهی فکر میکنم خدا از آزار بندههاش لذت میبره...
به قول دژاوو منم منظورت رو نفهمیدم٬ ولی این روزها همش به جمله بالا میرسم....
شاید از ان تاج وتخت خدایی اتیشت گلستان شود کمی صبر کن
تنها دلیل صبر کردنم همینه...
اگه جهنمی باشه آتیشش رو خودمون روشن کرده ایم.
ای بابا چقدر جاهای بد بد میری! حبس ابدت توی جهنمه؟!
ولی جهنم این همه هیزم نمی خواد که! اونجا آتشش همیشگی است !
کوتاه و زیبا نوشتی ولی چرا تلخ؟
راستش حسودیم شد
با همه تلخی که در ظاهر شعر موج میزنه، شاعر از دو چیز خیلی مطمئنه:
-مستحق عذاب بودن
-کافی نبودن هیزم گناهانش برای عذاب شدن
اما چرا حسودی؟
دوزخ من به اندازه کافی هیزم داره ونیازی به تیرو تخته های حی لایموت نیست...
امیدوارم این بار هیزمت تر باشد!!
همیشه لذتبخشی ...
فکر نکنم قصد اینو دشتی که حال خدا رو بگیری ولی من اینجوری تعبیر میکنم و بسیار هم خوشم اومد.
بیخود به انتظار گلستان ننشینید که از این خدای قهار و جبار جزآتش و خشم هیچ بر نخواهد خواست. >:)